آرتورشوپنهاور فیلسوف آلمانی یک تئوری به نام « دوراهی جوجه تیغی ها» یا «مشکل جوجه تیغی» مطرح کرده است.
او با یک قصه این تئوری را شرح می دهد:
در یک روز سرد زمستانی، چند جوجه تیغی برای گرم کردن خودشون، دورهم جمع و به یکدیگر نزدیک شدن!
اما همین که خارهاشون در بدن هم فرورفت، مجبورشدند ازهم فاصله بگیرند.
با این حال سرمای هوا دوباره اونها رو به هم نزدیک کرد و بار دیگه همون اتفاقات تکرار شد!
دست آخربعد از بارها و بارها نزدیک و دورشدن، جوجه تیغی ها متوجه شدن که باید با فاصله ی کمیس از هم دور بمونن.
تفسیر این داستان کوتاه این است که:
نیاز به اجتماع، انسان ها روبه جمع شدن دورهم ترغیب می کنه، اما ویژگی های ذاتی ناپسند و درد آورشون اونها رو از هم دور می کنه.
کلید دستیابی به یک رابطه ی شاد در عشق و دوستی نهفته است. علاوه بر این، باید این توانایی رو داشته باشید که به دیگران به اندازه یس کافی گرما وحرارت بدین و درعین حال، فاصله ی شخصی روحفظ کنید...!
یعنی نه فرو رفتن تیغ هاتون در بدن همدیگه روتحمل کنید و نه ازروابط نزدیک و صمیمانه دوری کنید.
بطور کلی یه فاصله ی معقول رو رعایت کنید، طوری که بتونید توازن وتعادل رو حفظ کنید.